آنها که با گرگ​ها جنگیدند

دسته ها: اخبار

چنین حقایقی اغلب درباره مردمانی به رشته تحریر درمی آمد که نام اقلیت گرفته بودند. این مردمان یا کسانی بودند که در کشور خود ساکن بودند و مهاجمان به آنها حمله کرده بودند یا مردمانی بودند که دینی متفاوت با اکثریت مردم یک کشور داشتند. در هر دو صورت آنها کسانی بودند که به آنها ظلم می شد و مورد ستم قرار می گرفتند. هر چند تاریخ تا حدودی ظلم و ستم به این مردمان را پنهان کرده است، اما ادبیات و بعدها هنر هفتم مصائب و بدبختی های آنها را نمودار کرد. سرخپوستان گروهی از مردمانی هستند که قرن ها مورد آزار و اذیت آمریکاییان بوده اند. گفته می شود که آنها حدود 20 هزارسال پیش از میلاد از نواحی شمال سیبری به قاره آمریکا قدم گذاردند. چگونگی چنین مهاجرتی با چنین مسافت طولانی ای بر ما مکشوف نیست، اما این دلیلی است که یافته های باستان شناسی آن را اقامه کرده است. به طور کلی سرخپوستان به دو گروه تقسیم می شوند:

1ـ گروه نخست سرخپوستان آمریکای مرکزی و جنوبی هستند که از فرهنگ و تمدنی پیشرفته برخوردار بودند. مهم ترین این سرخپوستان اقوام مایا و آزتک بودند که تمدن آنها از لحاظ هنر، معماری و دین در اوج و شکوفایی بود. تمدن مایاها در ایالت های جنوبی مکزیک، شمال گواتمالا و قسمت هایی از هندوراس و السالوادور شکوفا شد. از آنها سفالینه های بسیار عالی و بناهایی به جا مانده که شباهت زیادی به زیگورات های بین النهرین و حتی اهرام مصر دارد. مایاها نه تنها دارای خط بودند بلکه از ریاضیات پیشرفته و تقویم صحیحی برخوردار بودند. (کلود بودز و بکلن، 1384، 5) آزتک ها دارای اسطوره ای بسیار غنی بودند و با مصالح سنگی برج ها و معابد بسیاری ساخته بودند. در نجوم، پیشرفت بسیاری کرده بودند و به موسیقی، نمایشنامه و ادبیات علاقه مند بودند. در سال ۱۵۱۹ میلادی یک ملوان اسپانیایی به نام ارنان کورتس همراه با ارتشی کوچک به آزتک ها حمله کرد. او با استفاده از زنی سرخپوست به نام دونا مارینا توانست پس از نبردهای سخت و خونین حکومت آزتک ها را نابود کند. آن گاه اسپانیایی ها مکزیک را جزئی از قلمروی اسپانیا به شمار آوردند. تاریخ نامی از خیانت این زن به میان نیاورده است، اما نقاشی های بازمانده از آن دوران همواره کورتس را به همراه زنی نشان می دهد. این عامل باعث شد که او پس از انقلاب مکزیک و در ادبیات و نمایشنامه ها در نقش موجودی شرور یا اغواکننده نشان داده شود.

2ـ گروه دوم سرخپوستان گروهی بودند که به آمریکای شمالی، شمال مکزیک و کانادا تعلق داشتند. آنها نسبت به سرخپوستان آمریکای مرکزی و جنوبی چندان متمدن نبوده و حالتی نیمه بیابانگرد داشتند و پیوسته از منطقه ای به منطقه دیگر کوچ می کردند. از قبایل معروف آنها می توان شایان ها را نام برد. (همان، 9) انگلیسی ها، هلندی ها و اسپانیایی هایی که به آمریکا مهاجرت کردند، به کشتار تدریجی این سرخپوستان روی آوردند یا سعی کردند فرهنگ و زبان آنها را از بین ببرند.

نقش سرخپوستان در سینمای کلاسیک

آزار و کشتار سرخپوستان به قرن شانزدهم محدود نماند و از زمان تسخیر قاره آمریکا فراتر رفت و به دوره ای رسید که هنر هفتم توانسته بود در میان مردم جایی برای خود باز کند. در اوج سینمای کلاسیک فیلم هایی ساخته شد که همچنان سرخپوست ها را افرادی بد و شرور نشان می داد. در این فیلم ها که اغلب به سرخپوستان شمال قاره آمریکا اشاره می کرد، آنها را افرادی مخوف و جانی و سرخپوستان تاریکی معرفی می کرد. چنین فیلم هایی هیچ گاه به سرخپوستان مرکزی و جنوبی در مقام مردمانی متمدن و بافرهنگ نپرداخت و همواره آنها را افرادی چادرنشین به تصویر می کشید. جان فورد یکی از کارگردانانی بود که چند فیلم درباره شرارت سرخپوستان ساخته بود. طبل ها و چرخش پا و دلیجان دو فیلمی هستند که به دلیل نظر سویی که نویسنده نسبت به سرخپوستان داشت، مورد انتقاد قرار گرفتند. در این دو فیلم سرخپوستان به صورت نیروهای طبیعت به نمایش درآمده اند که جز ولگردی و بی تمدنی کار دیگری از آنها ساخته نیست. در فیلم دلیجان تماشاگر با وحشیانی روبه رو است که مرتبا جیغ می کشند و اشتهای سیری ناپذیر برای خونریزی دارند و در فیلم طبل ها و چرخش پا او با کاریکاتورهای کمدی مستی در ارتباط است که دولت بریتانیا آنها را هدایت می کند. این در حالی است که وضع سینما بتدریج و احتمالا براساس تغییرات سیاسی نسبت به سرخپوستان روند دیگری یافت. دولت آمریکا بتدرج دریافت که برای در دست داشتن اوضاع سرخپوستان بهتر است روش خود را عوض کند و از سرخپوستان جنایتکار سرخپوستانی فداکار بسازد. از این رو جان فورد نیز به هر علتی، اعتراف به اشتباهات گذشته یا دوستی با یک سرخپوست، رویه خود را نسبت به سرخپوستان تغییر داد و سعی کرد در فیلم دژ آپاچی که گفته شده براساس واقعیت های تاریخی به نگارش درآمده است و حکایت از کشتار دسته جمعی سرخپوستان دارد و همچنین در آخرین فیلم خود پاییز قبیله شایان خشونت ها، بدرفتاری ها و اجحاف های دولت آمریکا نسبت به سرخپوستان را به نمایش گذارد و درد و رنج آنها را به تصویر بکشد.

نتیجه

سرخپوستان یکی از اقوامی هستند که به گواه آثار سینمایی و ادبی ظلم و جورهای بسیاری را متحمل شدند. این اقوام در حالی در پرده سینما به تصویر کشیده می شدند که اشاره ای به فرهنگ غنی آنها نمی شد. حتی امروزه و در همین قرون اخیر نیز به سرخپوستان و فیلم هایی درباره آنها پرداخته می شود. «با گرگ ها می رقصد» فیلمی خوشبینانه درباره سرخپوست هاست که تا همین چند سال پیش هم جنجال برانگیز بود. اما در این فیلم نیز به نکته های فوق اشاره ای نشده است. افزون بر این نکته تأسف برانگیزاین است که فیلم هایی که تا به حال درباره سرخپوست ها ساخته شده؛ چه فیلم هایی که آنها را مردمانی وحشی و خونخوار نشان داده و چه فیلم هایی که آنها را مردمانی آرام و مصلح، هیچ کدام به تاریخ واقعی این مردمان نپرداخته و زندگی و آداب و رسوم آنها را بیان نکرده است. در واقع این تاریخ است که حقایق را پنهان می کند و به عهده خواننده هوشمند است که ناگفته های تاریخی را از میان گفتار تاریخی مکرر تمییز دهد. از این رو اگر به مطالعه تاریخ بسنده کنیم و سینمای کلاسیک را که سرخپوستان نقشی در آن ندارند به کناری نهیم، می توانیم به فرهنگ غنی آنها پی ببریم.

منبع:

قوم مایا، کلود فرانسوا بودز و پیر بکلن، ترجمه مهران کندری، انتشارات پژوهشگاه علوم انسانی، 1384

هما شهرام بخت / جام جم

اخبار