تلفن همراهش را جواب نمیدهد، حتما در حال استراحت است. همه میدانند که این روزها حال خوبی ندارد. مدتهاست که بیمار است. از همان چند سال قبل که زانوها را جراحی کرد، جسمش چندان رویخوش نشان نداد. اما تمام تلاش خودش را کرد تا روی پا بایستد تا خانهاش موزه شود و مجسمهاش خانه هنرمندان را مزین کند به مجسمه ایستاده «آقای بازیگر».
تلفن همراهش را جواب نمیدهد اما چند دقیقه بعد خودش زنگ میزند. صدایش همان صدای گرم همیشگی اما لرزان است. میگویم استاد مرا به خاطر میآورید؟ یادتان هست در جشنواره فیلمهای دینی که در یزد برگزار شد در کنارتان بودم؟ میگوید: مریضم، درد دارم…درد دارم! شنیدن این جمله کوتاه از عزتالله انتظامی، چهره ماندگار دنیای بازیگری، مرد فروتن و خوشخلق و مردمدار، یک جور یاس را به قلب آدم سرازیر میکند. مردی که از زمان پا گذاشتن به دنیای بازیگری بهترین شخصیتهای سینمایی و تلویزیونی را به نقشهایی ماندگار تبدیل کرد.
میگوید: درد دارم… حالم خوب نیست و من به روز سرد پاییزی در آذر سال 80 فکر میکنم که آقای بازیگر به بازار تهران، حسینیه ارشاد و مسجدالنبی رفت. اعتبار خود را گرو گذاشت و برای کودکان افغانی کمک جمعآوری کرد.
همان سال آقای بازیگر در گفتوگو با جامجم تاکید کرد: تصاویر کودکان آواره افغانی متاثرش کرده و تصمیم گرفته برای کمک به آنها قدمی بردارد و صدا و سیما در این راه کمکش کرده و دوربین شبکه یک با او در جمعآوری کمک همراه شده است.