سفر به ناشناخته‌ها با مستند «ایرانگرد»

دسته ها: اخبار

او دوره‌‌های مختلف فیلمسازی و کارگردانی را در انجمن سینماگران جوان گذرانده و تاکنون دو نمایشگاه موفق عکس نیز در تهران به نام «زیباست ایران» و «ایرانی» برگزار کرده است. قارایی طبیعتگرد، کوهنورد و پژوهشگر در زمینه طبیعت و اقوام ایران است که به گفته خودش، عاشق ایران، طبیعت و مردم اقوام است. با او درباره مجموعه مستند ایرانگرد و همچنین وضع کلی مستند‌های تلویزیونی گفت‌وگویی انجام دادیم که در ادامه می‌خوانید.

ایده مجموعه مستند ایرانگرد از کجا شکل گرفت و چه شد که شما تصمیم به ساخت چنین مستندی گرفتید؟

من سفرهای زیادی به نقاط بکر ایران داشتم و متوجه شدم تغییرات زیادی در طبیعت ما به وجود آمده است، ساخت‌وسازها زیاد می‌شود و فرهنگ بکر مردم ایران و اقوام مختلف در حال تغییر است و کسی هم نمی‌تواند جلوی آن را بگیرد، به همین دلیل با خودم گفتم حالا که این اتفاق رخ می‌دهد و ما این همه زیبایی و دارایی داریم، چرا آنها را به دیگران منتقل نکنیم، چرا مخاطبان باخبر نشوند که چه زیبایی‌هایی در اطراف ما وجود دارد. بنابراین توانستیم با یک گروه خوب این زیبایی‌ها را ثبت کنیم. از سال 89 شروع به تولید اولین کارمان یعنی مجموعه مستند «ایرانگرد 1» کردیم که دو سال طول کشید و هر شب در 13 قسمت در نوروز 92 از شبکه چهار سیما پخش شد؛ از آنجا که سری اول این مجموعه موفق بود، به درخواست صداوسیما سری دوم نیز برای شبکه یک ساخته شد که تقریبا 20 ماه طول کشید. سری دوم نیز در 13 قسمت از 8 فروردین 94 روی آنتن رفت و خوشبختانه بازخوردش آن‌قدر خوب بود که سری دوم به درخواست مردم اکنون دوباره در حال پخش است.

آیا تصمیم دارید سری سوم این مجموعه را هم تولید کنید؟

بله. اگر خدا بخواهد قرار است این مجموعه دوباره تولید و برای نوروز 96 آماده شود، اگر خدا بخواهد از یک ماه دیگر کار را شروع می‌کنیم. باید بگویم یکی از سخت‌ترین تولیدات مستند، مستند روایی است؛ چون هم نریشن دارد و هم راوی، ضمن این‌که چیدمان این‌دو کنار هم نیز سخت است. ما در این مجموعه لوکیشن‌های متعددی هم داشتیم. وجود همه اینها باعث شد، یک مستند روایتی دشوار تولید شود. امیدوارم بتوانیم مجموعه بعدی را بهتر از این تولید کنیم.

قرار است در سری جدید چه مناطقی را به تصویر بکشید؟

الان مشخص نکردیم که به کدام استان‌ها خواهیم رفت، اما کلا 20 استان را در نظر داریم. به عنوان مثال در بهار می‌خواهیم به گیلان برویم، اما اگر در گیلان از نظر آب و هوا به مشکل برخوردیم، به مازندران یا منطقه دیگری می‌رویم. درواقع همیشه یک منطقه جایگزین داریم.

هزینه‌ها توسط صداوسیما پرداخت می‌شود؟

بله، کار را برای سازمان می‌سازیم، هزینه‌ها را هم خودش پرداخت می‌کند.

برای ساخت این مجموعه مستند در میان اهداف خود، جنبه آموزشی را هم مدنظر قرار داده‌اید؟

اولین هدف ما این بود که آرامش طبیعت و طبیعت‌نشینان را به مخاطبان که بیشتر شهرنشین هستند، منتقل کنیم تا آرامش بگیرند؛ افرادی که درگیر زندگی صنعتی هستند، مسلما خسته‌اند و وقت و بودجه کافی برای سفر ندارند، بنابراین هدف اولیه ما این بود که با زیبایی‌های ایران خودمان به مردم آرامش دهیم. دوم این‌که این مجموعه بار آموزشی هم دارد و نکاتی مانند نگهداری و حفظ طبیعت، فرهنگ‌ها، آداب و رسوم و عقاید مردم را آموزش می‌دهد. در نهایت آگاهی دادن فرهنگی، تاریخی و زیست‌محیطی از دارایی‌های کشورمان به مردم از اهداف اصلی این مستند است.

اسناد و اطلاعات خود را از طریق چه منابعی به دست آورده‌اید؟

پژوهشگران ما از استادان دانشگاه‌ها، کتاب‌های خوب، پژوهشگرانی که در این زمینه فعالیت داشتند و حتی مردم بومی مناطق کمک گرفتند. همه اینها یکپارچه شد و در مجموعه مستند ایرانگرد به تصویر درآمد.

مردم بومی مناطق با شما همکاری و تعامل لازم را داشتند؟

بله، تعامل و ارتباطشان با ما خیلی خوب بود. ما هرجا می‌رفتیم مردم مثل خانواده خودشان ما را پذیرا بودند، خیلی کمکمان کردند و با ما راه آمدند. بزرگ‌ترین سرمایه ما در این کار مردم بودند.

چه شد که تصمیم گرفتید خودتان به عنوان ایرانگرد و راوی مقابل دوربین قرار بگیرید؟

من خیلی جستجو کردم تا بتوانم چهره‌ای را پیدا کنم که هم از نظر ظاهری و هم از نظر روحی به موضوع این مستند نزدیک باشد، ضمن این‌که عاشق ایران و مردم ایران باشد و بتواند این همه سختی را که ما با آن مواجه بودیم، تحمل کند. گاهی ما یک پلاتو را نزدیک به 28 بار می‌گرفتیم. من تجربه زیادی از مقابل دوربین رفتن نداشتم، اما اطلاعات خوبی داشتم؛ چون هم مدیریت جهانگردی خواندم و هم مطالعات زیادی راجع به ایران، طبیعت و فرهنگ و اقوام داشته‌ام، همچنین عضو باشگاه کوهنوردی، اسکی و طبیعتگردی دماوند هستم. دیدم کسی نیست که هم بتواند این همه سختی را تحمل کند و اطلاعات زیادی داشته باشد و هم بتواند راحت با مردم ارتباط برقرار کند، گرسنگی و تشنگی بکشد و راه زیادی را طی کند. در نهایت به این نتیجه رسیدم تنها کسی که می‌تواند این کار را انجام دهد، خودم هستم و خودم هم کارگردان، هم تهیه‌کننده و هم راوی این مجموعه شدم.

شما شخصا هیچ مشکلی در ارتباط برقرار کردن با مردم بومی نداشتید؟ چون به هرحال هر منطقه‌ای آداب و رسوم، فرهنگ، گویش و لهجه خاص خودش را دارد.

همه اینها که می‌گویید درست است، اما یک چیزی بین همه آدم‌ها مشترک است و آن عشق است. افراد اگر به یکدیگرعشق داشته باشند، این ارتباط بسیار خوب برقرار می‌شود و خوشبختانه من چون عاشق ایران و طبیعت هستم، خیلی زود توانستم ارتباط برقرار کنم.

تاکنون مستندهای زیادی درباره ایران و طبیعت آن ساخته شده است، وجه تمایز ایرانگرد نسبت به دیگر مستندات چیست؟

ابتدا من به عنوان کارگردان راجع به راوی صحبت می‌کنم. یعنی از بیرون گود خودم را نگاه می‌کنم؛ من حس می‌کنم عشق و شناختی که راوی نسبت به مردم و طبیعت دارد، باعث شده است یک ارتباط خوب برقرار شود. راوی خیلی ساده و روان با مردم صحبت می‌کند، بنابراین توانسته است پلی را بین مخاطبی که جلوی تلویزیون نشسته با سوژه‌هایی که داخل تلویزیون می‌بیند، برقرار کند. دوم این‌که ما تصویربرداری خیلی خوبی داشتیم. زمان زیادی صرف می‌کردیم تا تصویرهای خوب بگیریم. خیلی وقت‌ها اگر هوا خراب بود یا سوژه‌مان آن چیزی نبود که می‌خواستیم، کار نمی‌کردیم. روی همه موارد از لباس پوشیدن گرفته تا انتخاب موسیقی و لوکیشن حساسیت داشتیم، مخصوصا روی زیبایی‌شناسی. مسلما مستندهای دیگر هم به این نکات توجه کرده‌اند، اما کمتر در ایران به این شکل کار شده که هم از لحاظ فنی و تصویری و هم از جهت آگاهی خوب باشد و این‌که یک راوی بتواند بین مخاطب و آنچه می‌بیند، ارتباط برقرار کند. یکی از نکات مثبتی که مردم به من گفتند، این بود که خودشان را در آنجا حس کردند. وقتی مخاطب می‌گوید خودش را در تلویزیون حس کرده، یعنی من توانسته‌ام با او ارتباط برقرار کنم و این خیلی ارزش دارد و موفقیت بزرگی است.

برای تصویربرداری از چه نوع دوربین‌هایی استفاده کردید؟

از دوربین‌های فول اچ‌دی به روز استفاده کردیم.

با خطری هم روبه‌رو بودید؟

بله، فراوان. از عقرب و مار در کنار اقامتگاه و چادرهایمان گرفته تا توفان شن، کولاک، رعد و برق‌های شدید، خطر ریزش سنگ و سقوط از کوه.

یک خاطره خوب و به یادماندنی از دوران سفرهایتان برای تصویربرداری تعریف کنید؟

نمی‌دانم این‌که می‌گویم خاطره است یا نه، اما در هر جایی که بودم با این‌که از خانواده دور بودیم و سختی‌های زیادی می‌کشیدیم آن‌قدر با فضاها ارتباط برقرار می‌کردیم که اصلا گذر زمان را حس نمی‌کردیم، گرچه خیلی سختی می‌کشیدیم در حدی که مثلا از شب تا عصر روز بعد هیچ چیزی نمی‌خوردیم و فقط کار می‌کردیم چون مجبور بودیم. ممکن بود سوژه از دست برود؛ ولی با همه اینها اصلا خسته نمی‌شدیم و تمام لحظه‌هایی که کار کردیم برای ما پر از لذت بود.

آقای قارایی، حال کمی از ایرانگرد فاصله می‌گیریم و وارد یک دایره وسیع‌تر می‌شویم. شما به عنوان یک مستندساز جوان که اولین کار خود را با ایرانگرد آغاز کرده وضع مستندات تلویزیون را چطور ارزیابی می‌کنید؟ صداوسیما چقدر از مستندسازی و مستندسازان حمایت می‌کند؟

به نظر من متاسفانه تاکنون آن‌طور که باید به مستند بها داده نشده، خیلی‌ها می‌گویند مخاطب ندارد، عده‌ای می‌گویند مستندها آن کیفیتی را که باید داشته باشد ندارد و عده‌ای دیگر هم می‌گویند هر دوی اینها با هم عامل بی‌توجهی به مستند شده است. من فکر می‌کنم اگر، هم مستندسازان و هم صداوسیما ـ که تنها متولی و حامی مستندسازان در کشور است ـ دست به دست هم دهند و چه در زمینه بودجه و چه در زمینه تولید از یکدیگر توقع استانداردسازی داشته باشند، می‌توانیم موفق باشیم. مستندسازان می‌گویند ما بودجه و زمان کافی می‌خواهیم و صداوسیما هم تولید استاندارد در حد بین‌المللی می‌خواهد، پس اگر این دو با هم یکی شوند می‌توانیم کارهای خوبی ارائه دهیم که همه‌پسند شود.نباید این‌طور باشد که فقط یک قشر خاصی مستند را تماشا کنند، ما باید طوری به مستند بپردازیم که همه مخاطبان، مستند را بپسندند. اگر این تعامل و ارتباط برقرار شود فکر می‌کنم مستند بتواند به جایگاه اصلی خودش برسد.

به نظر می‌رسد در سوژه مستند هم دچار ضعف هستیم. این به خاطر چیست؛ خط قرمز یا نبود خلاقیت؟

اولا خط قرمز در همه جای دنیا وجود دارد و مختص ایران نیست دوم این‌که ما سوژه کم نداریم. به عنوان مثال خیلی از کمپانی‌های مستندسازی اروپا به سوژه‌های بسیار جالبی می‌پردازند که ما هم می‌توانیم بپردازیم ولی نمی‌پردازیم.

چرا نمی‌پردازیم؟

نمی‌دانم، این را باید از مستندسازان یا صداوسیما پرسید که آیا مستندسازی آمده سوژه خوبی پیشنهاد دهد و شما قبول نکردید یا خیر اصلا کسی چنین سوژه‌ای پیشنهاد نداده است. در کل فکر می‌کنم حرکت روبه جلویی نسبت به مستند دارد اتفاق می‌افتد. اگر در کارها از جوانان خلاق استفاده شود، اما در کنارش از استادان قدیم هم مشاوره گرفته شود فکر می‌کنم کار گروهی خوبی از آب دربیاید. یکی از مشکلات ما ایرانی‌ها این است که کار گروهی را نمی‌توانیم خیلی خوب انجام دهیم. وقتی از یک طرف ظرفیت جوان‌ها و علم قدیمی‌ها یک کاسه شود و از طرفی دیگر یک حامی خوب مثل صداوسیما وجود داشته باشد کارهای ما می‌تواند ارتقا پیدا کند. کار زیاد سختی هم نیست فقط باید زیاد کار کنیم مثل خیلی از کشورهای دیگر.

پس گره این‌که مخاطبان ما زیاد به مستند دیدن تمایلی ندارند، به دست مستندسازان و صداوسیما باز می‌شود؟

بله، فرهنگسازی و تغییر ذائقه به دست مستندسازان و صداوسیماست. اگر همه ما دست به دست هم دهیم می‌توانیم این کار را انجام دهیم. کار عجیب و غریبی هم نیست. درباره کار خودم هم مطمئنم اگر زمان و بودجه بیشتری داشتم خیلی بهتر کار می‌کردم. من به این باور رسیده‌ام که اگر مستندسازان خارجی کار شاخصی انجام می‌دهند و ما انگشت به دهن می‌مانیم ما هم می‌توانیم چون هم امکانات و هم دانش آن را داریم، فقط باید دست به دست هم دهیم. من مطمئنم ما می‌توانیم با مستندات خارجی رقابت کنیم به شرطی که یک کار گروهی خوب انجام دهیم.

ما شبکه تخصصی مستند هم داریم؛ ولی به نظر می‌رسد آن‌طور که انتظار می‌رفت نتوانسته عمل کند. شما روند فعالیت این شبکه را چطور می‌بینید؟

من خیلی دوست دارم تعداد شبکه‌های ما کم شود؛ ولی از آن طرف خیلی تخصصی‌تر کار کنیم. شبکه مستند هم اگر بودجه خوبی بتواند در اختیار بگیرد و به یک تولیدکننده تبدیل شود، فکر می‌کنم خیلی می‌تواند موفق شود. ما مستندسازان خوب، باانگیزه و باتجربه زیادی در کشور داریم و می‌توانیم از آنها استفاده کنیم ضمن این‌که سوژه‌های زیادی هم در داخل کشور داریم، حتی در سوژه‌های خارج از کشور هم می‌توانیم کار کنیم. چرا یک کمپانی اروپایی در آفریقا یا آمریکای جنوبی مستند بسازد، ولی ما این کار را نکنیم. می‌توانیم از سوژه‌های خارجی استفاده کنیم و رنگ و بوی ایرانی به آن دهیم مثلا یک راوی می‌تواند به یک منطقه خاص در خارج از کشور برود و با یک نگاه ایرانی یک مجموعه مستند بسازد و اگر این اتفاق بیفتد ارزش بزرگی دارد.

البته تلویزیون هم در زمینه مستند نسبت به آثار نمایشی کمتر تبلیغ می‌کند.

بله تبلیغات مهم است، اما فکر می‌کنم به ذائقه مخاطب برمی‌گردد. مخاطب هنوز با مستند خیلی ارتباط برقرار نکرده است.

مگر ذائقه را تلویزیون نمی‌سازد؟

درست است، مستندسازان و صداوسیما باید با تولید یک مستند خوب این ذائقه را تغییر دهند. مجموعه مستند ایرانگرد می‌توانست خیلی بهتر از این هم باشد ولی به هر حال با همین بودجه و زمانی که داشتیم سعی کردیم یک کار جذاب تولید کنیم و مشاهده کردید که ذائقه مردم عوض شد. مخاطبان با روابط عمومی شبکه خیلی زیاد تماس گرفتند و آن‌طور که به من گفتند استقبال زیاد بوده و ایرانگرد جزو پربیننده‌ترین برنامه‌ها در یک ماه اخیر بوده است؛ البته من فکر می‌کنم صرفا ذائقه هم مطرح نیست. ما مستندسازان اگر با عشق کار کنیم و سوژه‌مان همانی باشد که مخاطب می‌پسندد، مطمئنا موفق می‌شویم.

شبنم قدمی / قاب کوچک (ضمیمه شنبه روزنامه جام جم)

اخبار