ماهی 2 میلیون شیشه می‌کشیدم

دسته ها: اخبار

گفت وگویی را با حامد، سردسته این باند انجام دادیم که در ادامه می خوانید. او در این گفت وگو از شگرد و درآمدهای میلیونی اعضای باند گفت.

خودت را معرفی کن.

حامد سی و پنج ساله، متاهل. یک فرزند سه ساله دارم.

سابقه داری؟

دو سال پیش یک بار به جرم سرقت دستگیر شدم.

چگونه به فکر تشکیل باند افتادی؟

ما یک گروه بودیم. با برادر، پسر عمو و پسرخاله هایم تصمیم به سرقت از زنان سالمند گرفتیم. همگی باهم فامیل هستیم و غریبه بین خودمان راه نمی دادیم تا دستگیر نشویم.

چطور سرقت می کردید؟

با خرید پوشاک ارزان قیمت، آن را داخل کیسه زباله مشکی قرار می دادیم و ته نایلون را سوراخ می کردیم. با پرسه زنی در نقاط مختلف شهر زنان سالمند و تنها که طلا همراهشان بود، شناسایی می کردیم. سر صحبت را با آنها باز و خود را افراد خیر معرفی می کردیم. بعد با نشان دادن پوشاک از آنها می خواستیم، اگر فرد مستحقی می شناسند کیسه لباس را به آنها بدهند. در همین حین به بهانه این که می خواهیم برای همسرمان طلا بخریم طلاهای او را می گرفتیم تا با نگاهی به آنها، هم مدل آن را خریداری کنیم. سپس سوار ماشین شده و طلا را داخل کیسه انداخته و آن را تحویل طعمه ها می دادیم و مدعی می شدیم طلا را درون کیسه گذاشته ایم، اما در همین حین طلا از سوراخ های نایلون خارج و کف خودرو می افتاد. وقتی کیسه لباس را به زنان می دادیم بلافاصله از محل دور می شدیم. به برادر و پسرعموهایم گفته بودم که فقط از زنان سالخورده سرقت کنند و سراغ زن های جوان نروند. چون در آن صورت زودتر دستگیر می شدیم.

نقشه این سرقت ها از کجا به ذهنت رسید؟

یکی از بچه محل هایمان که از این روش استفاده می کرد، آن را به ما یاد داد. البته خود او چند ماه قبل توسط پلیس دستگیر شد. شنیدم با سپردن سند آزاد شده و الان فراری است و کسی از او خبری ندارد.

مناطق خاصی برای سرقت می رفتید؟

سرقت ها را در نازی آباد، مشیریه، شهدا، خانی آباد و برخی مناطق مرکزی شهر انجام می دادیم. سعی می کردیم بیشتر در ساعت خلوت روز سرقت کنیم که فرصت فرار داشته باشیم.

چند نفری سرقت می کردید؟

معمولا دو نفری می رفتیم، یکی به عنوان راننده می آمد و نفر بعدی طلاها را سرقت می کرد.

درآمدتان از سرقت ها چقدر بود؟

در چهار ماهی که با این روش سرقت می کردیم، به هر نفر هشت میلیون تومان رسید.

با پول ها چه کردی؟

من به شیشه اعتیاد دارم و تمام آن، صرف خرید مواد مخدر شد.

بعد از سرقت دلت برای پیرزن ها نمی سوخت؟

نه. کسی که اینقدر طلا با خودش حمل می کند معلوم است پولدار است و دو تکه طلا برایش مهم نیست!

خانواده ات می دانستند سارق هستی؟

همسرم نمی دانست، اما به خاطر این که با بقیه اعضای گروه فامیل بودیم خاله و عمو هایم می دانستند.

درآمدمان خوب بود

باندشان سه نفره است و به خاطر خالکوبی روی بدنشان به کرگدن معروفند. باندی که با استفاده از روش زاغ زنی و شناسایی افرادی که از بانک پول نقد می گرفتند موفق شدند ٢٥٠میلیون تومان از طعمه هایشان سرقت کنند. اعضای این باند سابقه دار نیستند و سردسته آنها راننده تاکسی است. این متهمان هفته گذشته در طرح برخورد با سارقان پلیس در تهران شناسایی و دستگیر شدند. گفت وگویی با حمید سردسته باند انجام دادیم که در اینجا می خوانید.

خودت را معرفی کن.

امین سی ساله، راننده تاکسی هستم. سه سال است که ازدواج کرده ام.

تو که با تاکسی می توانستی کار کنی، پس چرا به فکر سرقت افتادی؟

طمع زیاد باعث شد با دوستانم به فکر سرقت بیفتیم. خودم روی تاکسی کار می کردم و همسرم کارمند است. زندگی بدی نداشتم، اما طمع زیاد باعث شد به فکر سرقت بیفتم.

چگونه سرقت می کردید؟

یکی از همدستانم به عنوان زاغ زن وارد بانک می شد و افرادی را که پول بالایی از بانک می گرفتند، شناسایی می کرد. او با تلفن مشخصات را به ما می گفت و من و جواد، طعمه را تعقیب می کردیم. در یک فرصت مناسب خودرواش را با میخ سه پره پنچر می کردیم. وقتی راننده در خودرو را قفل می کرد تا پنچری بگیرد با استفاده از تیغه مخلوط کن در خودرو را باز و پول را سرقت می کردیم.

نمی ترسیدید در بانک یا اطراف آن شناسایی و دستگیر شوید؟

همیشه حواسمان جمع بود تا زیر دوربین قرار نگیریم.

از هر سرقت چقدر به دست می آوردید؟

حدود 250 میلیون تومان سرقت کردیم. در هر سرقت بین 10 تا 20 میلیون تومان پول به جیب می زدیم.

همسرت نمی پرسید این پول ها را از کجا می آوری؟

همیشه سوال می کرد. او نمی دانست سارق هستم. به همسرم می گفتم اضافه کاری می کنم. برای این که شک نکند، شب ها دیرتر به خانه می رفتم.

پول های سرقتی را چه کردی؟

همه را اجاره خانه دادم و خرج خانه و لوازمش کردم.

روش باز کردن خودرو را از چه کسی یاد گرفتی؟

جواد در زندان این روش را یاد گرفته بود.

می دانی چه سرنوشتی در انتظارت است؟

همسرم بفهمد سارق هستم زندگی ام را از دست می دهم. من زندگی خوبی داشتم و طمع زیاد باعث شد به زندان بیفتم و زندگی ام را از دست بدهم.

زمانی قهرمان بودم، الان دزدم!

خودش می گوید قهرمان سابق کشتی فرنگی است و در مسابقات بلغارستان در سال ٨٧ مقام آورده است. سی ساله است اما هفته گذشته در طرح پلیس آگاهی به جرم سرقت دستگیر شد. تمام بدنش خالکوبی است و می گوید سابقه کیفری ندارد.

خودت را معرفی کن.

پیمان سی ساله، مجردم. 11 سال است به خاطر کشتی و کار از خوزستان به تهران آمده ام.

شغلت چیست؟

در کار خرید و فروش ماشین هستم. پول خوبی دارد.

می دانی به چه جرمی دستگیر شده ای؟

مرا اشتباه گرفته اند سارق منزل نیستم. من قهرمان ورزشی هستم نه سارق. بسیاری از بچه های تیم ملی مرا می شناسند. عبدولی قهرمان جهان با خود من تمرین می کرد.

اما کلی از لوازم سرقتی از خانه و گاراژ تو کشف شده است.

(حرفی نمی زند و سرش پایین است.)

از کدام مناطق سرقت می کردی؟

من اهل دزدی نیستم و نمی دانم وسایل کشف شده برای کیست.

سابقه کیفری داری؟

یک بار به جرم شرارت و نزاع دستگیر شدم که بعد از دو ماه زندان رضایت گرفتم و آزاد شدم، اما برایم سابقه درست نشد.

چرا خالکوبی کردی؟

روی کمرم یک طناب دار کشیدم با یک چارپایه تا بگویم بالاخره یک روز می میرم.

از هر سرقت چقدر به دست می آوردی؟

سکوتش بالاخره شکسته می شود و می گوید: تنها در چهار سرقت حضور داشتم و فرصتی برای فروش اموال به دست نیاوردم.

از چه خانه هایی سرقت می کردی؟

بیشتر خانه های ویلایی شمال شهر. هر وسیله گرانی گیر می آوردیم با دو همدستم سرقت می کردیم.

کشتی ورزش پهلوان هاست، آن کجا و سرقت کجا؟

من قبلا قهرمان بودم و الان نیستم. زندگی خرج دارد و باید خرج خودم و خانواده ام را دربیاورم. چندبار تصادف کردم و بدنم پر از پلاتین است دیگر توان کار کردن نداشتم به همین دلیل به سمت سرقت رفتم.

برای مجازات آماده ای؟

باید رضایت شاکیان را جلب کنم و بعد از چند ماه زندان دوباره آزاد می شوم.

گفت وگو ها از : مجید غمخوار / تپش (ضمیمه چهارشنبه روزنامه جام جم)

اخبار