کیسه پسته قاضی را در دیوان کشور دزدیدند!

دسته ها: اخبار

کیسه پسته قاضی دیوان کشور را از محکمه دزدیدند و به سبب سرقت یک کیلو پسته قاضی، پرونده ای در دادگستری تشکیل شد و دو نفر از مستخدمین دیوان عالی کشور تحت بازجویی قرار گرفتند.

کیسه پسته را از اصفهان برای مستشار شعبه اول دیوان کشور فرستاده بودند و پیشخدمتی کیسه را از اداره پست تحویل گرفته و به محکمه آورده بود. ماجرای پرونده سرقت یک کیلو پسته از این قرار است که روز پنجشنبه هفته گذشته نامه رسان دادگستری قبض امانت را که از اصفهان رسیده بود به آقای قاضی داد تا از اداره پست تحویل بگیرد. این امانت عبارت بود از کیسه پسته ای به وزن یک کیلوگرم که از طرف یکی از آشنایان آقای قاضی برای ایشان فرستاده بود.

قاضی نامبرده قبض را به حسن، پیشخدمت محکمه داد که کیسه پسته را از پستخانه دریافت کند، حسن هنگام ظهر به پستخانه رفت و کیسه امانتی را تحویل آقای قاضی داد. قاضی نامبرده که در حال رفتن بود دستور داد کیسه پسته را در گوشه ای روی میز بگذارد تا روز شنبه هنگام ظهر با خود به خانه ببرد.

سرقت، آن هم در دادگستری

صبح روز شنبه وقتی آقای قاضی وارد شعبه شد چشمش به کیسه خالی افتاد که روز پنجشنبه مستخدم آن را پر از پسته و با لاک و مهر از پستخانه تحویل گرفته بود. ولی اکنون کیسه ها را به سرقت برده و کیسه خالی اش را گوشه ای انداخته بودند. کیسه را از روی زمین برداشت و داخل آن را نگاه کرد. کیسه را پاره کرده و پسته ها را برده بودند.

قاضی خبر دزدیدن پسته هایش را به دفتر دیوان عالی کشور اطلاع داد تا روشن شود چه کسی در وزارت دادگستری آن هم در شعبه اول دیوان عالی کشور اقدام به این عمل کرده است. نامبرده توضیح داد که حتی لاک و مهر را باز نکرده و آن را در دادگاه باقی گذاشته و رفته بود.

ماموران انتظامات به دیوان عالی کشور مراجعه کردند و پس از تحقیق، پیشخدمت و سرایدار آنجا را به بازجویی خواستند. در این مورد پرونده تشکیل شد و پیشخدمت که کیسه پسته را از پست تحویل گرفته بود در بازجویی اظهار کرد: به دستور آقای قاضی، من به پستخانه رفتم و کیسه را گرفتم و همان طور دست نخورده تحویل ایشان دادم و آخر وقت با دیگران از دادگستری خارج شدم و اطلاعی از دزدیده شدن پسته ها ندارم. وی افزود: بعد از من سرایدار و چند مامور برای تمیز کردن و سرکشی در اتاق ها را باز می کنند، در این صورت چطور مرا متهم می کنید؟

میرزا، خادم سرایدار اظهار کرد: من بیش از 15 سال است که در دادگستری مشغول خدمتم و با کمال درستی رفتار کرده ام. چطور ممکن است آبروی چند ساله ام را با یک مشت پسته از بین ببرم. پرونده در این مورد تشکیل شد، اما دزد پسته ها شناخته نشد و متهمان بر سر کارشان رفتند تا در صورت احتیاج آنان را احضار کنند. خادم سرایدار پس از خروج از انتظامات دیگر حاضر نشد سر کار برود، او گفت: جایی که بیخود به آدم تهمت می زنند دیگر حاضر نیستم کار کنم و در گوشه ای از دادسرا دست خودم را بند می کنم و به کار مشغول می شوم. پیشخدمت شعبه اول دیوان کشور نیز قصد دارد از آنجا به قسمت دیگری از وزارتخانه منتقل شود.

آقای قاضی می گوید: یک کیلو پسته چندان اهمیتی ندارد، اما سرقت آن از دیوان کشور کار زشتی است و باید قضیه تعقیب شود و دزد پسته به سزای عمل زشت خود برسد. من از پیشخدمت و سرایدار شکایتی ندارم و فقط می خواهم قضیه تعقیب شود. انتظامات دادسرا فعلا مشغول تحقیق است تا شاید ماجرای سرقت پسته را روشن کند.

سگ وفادار راز قتل صاحبش را فاش کرد

یک سگ وفادار راز قتل صاحبش را فاش کرد و محل دفن جسد او را نشان داد.

این حیوان، بستگان مقتول را به دنبال خود به بیابان کشاند و در نقطه ای که جسد دفن شده بود ناخن به زمین کشید و به آنان فهماند که صاحبش در آنجا مدفون شده است. کسان مقتول پس از این که جسد را از زیر خاک خارج کردند جریان را به ماموران ژاندارمری ملایر اطلاع دادند و بازپرس دادسرا به محل رفت و به تحقیق پیرامون جنایت پرداخت.

در تحقیقاتی که بازپرس به عمل آورد معلوم شد چند روز قبل شوق علی (مقتول) که دوازده ساله بود، همراه دوست هفده ساله اش حبیب الله شیری برای شکار خرگوش از قریه به بیابان های اطراف رفته بودند. در راه حبیب الله شروع به شوخی های زننده ای با شوق علی کرد و بعد وقتی با اعتراض او روبه رو شد با ضربه سنگ وی را کشت و سپس جسدش را در بستر رودخانه خشکی به خاک سپرد و تنها به دهکده برگشت.

ساعتی بعد سگ شوق علی به ده آمد و با حرکات عجیب و غریب و زوزه های پیاپی بستگان صاحبش را به محل دفن جسد برد. آنها جسد را از زیر خاک خارج کردند و بازپرس با تحقیقات لازم حبیب الله را به اتهام قتل او بازداشت و تسلیم دادگاه اطفال کرد.

تپش (ضمیمه چهارشنبه روزنامه جام جم)

اخبار