2 جنایت برای وصول طلب

دسته ها: اخبار

برگشت نگاهش با نگاه سهراب گره خورد، او زیر لب گفت: «اگر می خواهی زنده از اینجا بروی، به مقدار پولی که از من قرض گرفته ای باید سفته امضا کنی.» ساعاتی بعد دو دوست زیر سفته ها را امضا کردند، اما از نظر سهراب و همدستش آزاد کردن آنها با این شرایط جز گرفتاری توسط پلیس چیزی به همراه نداشت، به همین دلیل بود که آنها نقشه عجیبی را طراحی کردند.

اواسط دی ماه امسال بود که زن جوانی به دادسرا مراجعه کرد و از ناپدید شدن همسرش خبر داد. او گفت: «همسرم در کار خرید و فروش ملک و زمین است و روز گذشته یکی از دوستانش به نام قاسم با او تماس گرفت و کامران به دنبال تماس او از خانه خارج شد. کامران و قاسم باهم شریک هستند و برای دیدن ملک، همیشه باهم می رفتند. بعد از مدتی، وقتی دیدم از همسرم خبری نیست با تلفن همراهش تماس گرفتم اما پاسخ نداد. هوا تاریک شده بود که با قاسم تماس گرفتم تا از وضعیت همسرم با خبر شوم، اما او هم جواب نمی داد. درنهایت با خانه قاسم تماس گرفتم، اما آنها هم از سرنوشت قاسم و همسرم بی خبر بودند. تا صبح صبر کردم، اما خبری از آنها نشد و به همین دلیل از شما می خواهم که کامران و شریکش را پیدا کنید.»

باتوجه به صحبت های زن جوان تحقیقات در این مورد آغاز شد و مشخص شد که روز گذشته کامران با تماس دوستش از خانه خارج شده و بعد از آن کسی او را ندیده است. خانواده قاسم نیز به صورت جداگانه ناپدید شدن او را گزارش کردند و کارآگاهان مبارزه با جرایم جنایی با پرونده ای مواجه بودند که دو دوست و شریک همزمان با هم ناپدید شده بودند.

2 جسد در زیر خاک

بررسی ها برای یافتن دو مرد جوان ادامه داشت، اما هیچ سرنخی از آنها به دست نیامد و از آنجا که تماسی با خانواده ها در رابطه با دریافت وجه گرفته نشد، احتمال گروگانگیری رنگ باخت. 15 روز پس از ناپدید شدن دو مرد، درحالی که تجسس ها برای یافتن آنها همچنان ادامه داشت، مرد میانسالی با پلیس تماس گرفت و از کشف دو جنازه در زیر خاک در 40 کیلومتری شهر خبر داد. او به پلیس گفت: «کشاورز هستم و امروز در حال کار روی زمین هایم بودم که متوجه شدم دستی از خاک بیرون زده است. به طرف آن قسمت رفتم و خاک ها را کنار زدم و با دو جسد مواجه شدم.»

به دنبال این تماس کارآگاهان جنایی شهرستان اردبیل همراه بازپرس ویژه قتل راهی محل شدند. آنها با جسد دو مرد مواجه شدند که مشخصاتشان با مشخصات کامران و قاسم شباهت زیادی داشت. در تحقیقات بعدی مشخص شد که اجساد متعلق به دو مرد ناپدید شده است.

در تحقیقات متخصصان پزشکی قانونی، علت اولیه مرگ خفگی اعلام شد. اجساد برای مشخص شدن علت اصلی مرگ به پزشکی قانونی انتقال داده شد. بررسی ها برای یافتن عاملان این جنایت ادامه داشت تا این که مشخص شد دو مرد جوان مدتی است با شخصی به نام سهراب آشنا شده و با او معامله دارند. سهراب در تمام مدتی که آنها ناپدید شده بودند به همراه خانواده کامران و قاسم در جستجوی آنها بود. اما بررسی ها نشان می داد که سهراب آخرین فردی بوده که با آنها تماس داشته و از طرفی مدتی است که با کامران و قاسم اختلاف مالی پیدا کرده است. همین موضوع باعث شک بازپرس جنایی شده و دستور بازداشت سهراب صادر شد.

اختلافات مالی

پسر جوان که ابتدا منکر همه چیز بود، بناچار به قتل اعتراف کرد و گفت: «مدت ها بود که قاسم و کامران را می شناختم، آنها در کار ملک بودند و آن طور که می گفتند درآمد بالایی داشتند. در مدتی که باهم در ارتباط بودیم، چند بار آنها به بهانه های مختلف از من پول قرض گرفتند و مبلغ این پول به 60 میلیون تومان رسید. قرار بود زمینی که دارند به فروش برسانند و بدهی شان را بدهند، اما هر بار که صحبت از پول می کردم بهانه ای می آوردند و در آخر هم گفتند ما پولی نگرفته ایم و اگر می توانی ثابت کن که به ما این پول را داده ای. من هم که به حساب دوستی و رفاقت این پول ها را به آنها داده بودم هیچ مدرکی در رابطه با پرداخت پول نداشتم و نمی توانستم ثابت کنم که پول ها را به آنها قرض داده ام.»

او ادامه داد: «من که پول هایم را از دست رفته می دیدم تصمیم گرفتم تا به هر طریقی شده از آنها مدرکی به دست آورم تا بتوانم طلبم را وصول کنم. موضوع را به یکی از دوستانم به نام شاهرخ گفتم و او هم قول مساعدت داد. قبل از اجرای نقشه مان، خانه ای را اجاره کردم و با قاسم تماس گرفتم. به دروغ به او گفتم خانه ای خریده ام و می خواهم آن را بفروشم و نظرت را در رابطه با آن می خواهم. قاسم هم قبول کرد به خانه اجاره ای آمد.»

متهم جوان گفت: «زمانی که قاسم وارد خانه شد، شاهرخ از پشت او را گرفت و دست و پایش را بستیم و در اتاقی حبس اش کردیم. به او گفتم که سفته ها را امضا کند تا مدرکی برای گرفتن حقم داشته باشم. اما او گفت که در این ماجرا هیچ کاره است و پول ها دست کامران است. به همین دلیل او را مجبور کردم که با کامران تماس بگیرد و به بهانه ای او را به خانه اجاره ای بکشاند. زمانی که کامران وارد خانه شد، دست و پاهای او را مانند قاسم بستیم و به زور آنها را مجبور کردیم تا سفته ها را امضا کنند.»

بعد از اتمام کار و امضای سفته ها می خواستم آنها را آزاد کنم. نیمه شب شده بود که به طرفشان رفتم تا دست و پایشان را باز کنم که نگاهم به چهره کامران و قاسم افتاد، سر و صورت هایشان زخمی شده بود و با دیدن آنها وحشت کردم. اگر آنها را رها می کردیم، خیلی زود ما را لو می دادند و دستگیر می شدیم. برای همین با شاهرخ تصمیم گرفتیم آنها را به قتل برسانیم تا برای ما اتفاقی رخ ندهد. من دست و پای قاسم را گرفتم و شاهرخ او را خفه کرد و بعد شاهرخ دست و پاهای کامران را گرفت و من او را خفه کردم. بعد اجساد را داخل خودرویمان گذاشته و به خارج از شهر انتقال دادیم. برای آن که جنازه ها پیدا نشوند، کمی خاک روی آنها ریخته و محل را ترک کردیم. فردای آن روز، وقتی خانواده آنها با من تماس گرفتند و خبر ناپدید شدنشان را دادند، همراهشان شده و به جستجو برای پیدا کردن قاسم و کامران پرداختم. با این کار می خواستم کسی متوجه نشود که من در این جنایت نقش دارم.

با اعتراف مرد جوان به جنایت همدست او نیز بازداشت شد. هر دو متهم به بازسازی صحنه جنایات خود پرداختند. به دستور بازپرس قدیر محمدی از شعبه اول دادسرای عمومی و انقلاب شهرستان اردبیل، سهراب به اتهام مباشرت در قتل عمد کامران و معاونت در قتل قاسم و شاهرخ به اتهام مباشرت در قتل عمد قاسم و معاونت در قتل کامران با قرار بازداشت موقت روانه زندان شدند.

نگاه کارشناس

تاوان اقدامات خودسرانه

دکتر قاسم زاد، روان شناس: افراد جامعه بویژه جوانان به جای انتقام گیری شخصی بهتر است مسائل را از طریق قانونی و با مراجعه به پلیس و دستگاه قضایی حل کنند. اقدامات خودسرانه و شتابزده هیچگاه سرانجام خوبی نخواهد داشت.در این پرونده شاهد هستیم که دو متهم پرونده به جای رفتن نزد پلیس یا دستگاه قضایی ، تصمیم می گیرند برای رسیدن به طلب خود، قربانیان را ربوده و از آنها سفته بگیرند. این تصمیم بدون توجه به عواقب آن گرفته شد و در ادامه برای پنهان کردن این جرم دست به اقدامی هولناکتر زدند.

اقدامات خودسرانه هیچ گاه فرد را به نتیجه مطلوب نمی رساند و او را با مشکلی بزرگتر رو به رو می کند. البته در این زمینه باید به روند طولانی دادرسی هم اشاره کرد. متاسفانه آستانه تحمل افراد جامعه پایین آمده و آنها وقتی می بینند برای رسیدن به حق خود بخصوص در دعواهای حقوقی باید صبر کنند، دست به اقداماتی می زنند تا زودتر به حق خود برسند. این افراد خود را در مقام اجرا کننده حکم قرار می دهند و هرچه خود حکم کنند صحیح می دانند. حال آنکه تجربه نشان داده این مجریان خودسر قانون پس از افشای اقدامشان از مقام شاکی به مقام متهم تغییر مکان می دهند و از کار خود ابراز پشیمانی می کنند. البته این پشیمانی دیگر سودی ندارد. بنده پیشنهاد می کنم این افراد قبل از اجرای اقدام خود بایک کارشناس مانند وکیل مشاوره کنند، تا با تمام زوایای ماجرا آشنا شده و بدانند چه عواقبی پیش روی آنها است. در این صورت فرد دیگر دست از اقدام مجرمانه خود برداشته و سراغ ارتکاب جرم نمی رود و ترجیح می دهد با روندی هر چند طولانی ، موضوع را از مراجع قانونی پیگیری کند.

هلیا نصرتی / تپش (ضمیمه چهارشنبه روزنامه جام جم)

اخبار