قتل در شب برفی

دسته ها: اخبار

سه ماه از این ماجرا می گذشت و علی هر شب با کابوس قتل از خواب می پرید. چهره پدر یک لحظه هم از مقابل چشمانش دور نمی شد. تصمیم گرفت به این عذاب پایان دهد. وقتی نگاهش به تابلوی کلانتری افتاد، از تصمیمش منصرف شد، اما وقتی به یاد کابوس های شبانه اش افتاد، وارد کلانتری شد و سراغ افسر نگهبان را گرفت و گفت: من پدرم را کشته ام. می خواهم اعتراف کنم، تا از این عذاب وجدان رها شوم.

سرباز کلانتری او را پیش افسر نگهبان برد و علی پس از نشستن مقابل مامور کلانتری شهید رضویه مشهد بدون هیچ مقدمه ای گفت: «3 ماه قبل در یک شب برفی، مشغول کبوتر بازی بودم که ناگهان چوبدستی که با آن کبوترانم را می پراندم، از دستم رها شد و به سر پدرم اصابت کرد. خواستم پدرم را به بیمارستان ببرم که متوجه شدم نفس نمی کشد. خیلی ترسیده بودم. هراسان وارد خانه شده و موضوع را به مادرم اطلاع دادم. می خواستم همسایه ها را خبر کنم که مادرم سد راهم شد. او از داخل آشپزخانه طنابی آورد و با آن جسد پدرم را طناب پیچ کردیم. مادرم خیلی خونسرد بود و از من خواست دهانه چاه فاضلاب را باز کنم. بعد هم دونفری جسد را داخل چاه انداختیم. مادرم از من خواست مقداری خاک و نخاله ساختمانی بیاورم و روی جسد بریزم من هم به خواسته او عمل کردم.

زندگی در آن خانه برای من سخت شده بود و هر شب پدرم را غرق در خون در خواب می دیدم. وقتی موضوع را به مادرم گفتم، او با صاحبخانه صحبت کرد و بعد از گرفتن ودیعه خانه، آنجا را تخلیه کرده و به خانه دیگری رفتیم. اما تغییر خانه هم عذاب وجدان مرا کم نکرد و امروز برای پایان دادن به این وضع، تصمیم گرفتم شکایتی را مطرح کنم.»

پس از اعترافات پسر جوان موضوع به سیدجواد حسینی، بازپرس جنایی مشهد اطلاع داده شد و ماموران مادر متهم را دستگیر کردند. صبح روز بعد آتش نشانان راهی خانه مورد نظر شده و جستجو در چاه را آغاز کردند. چاه قدیمی با نخاله پر شده بود و عملیات جستجو به کندی پیش می رفت. سرانجام پس از 4 ساعت، آتش نشانان جسد مردی را کشف کرده و او را از چاه خارج کردند.

همزمان با کشف جسد و تائید ادعاهای علی، بازپرس جنایی و کارآگاهان پلیس آگاهی در محل قتل حاضر شده و تحقیقات آغاز شد. بازپرس با بررسی محل متوجه اظهارات دروغ پسر نوجوان شد به همین خاطر بازجویی از علی را آغاز کرد.

پسر نوجوان در ابتدا اظهارات قبلی خود را تکرار کرد ولی در ادامه مجبور به اعتراف شد و گفت: مادرم اعتیاد شدیدی به موادمخدر داشت و مرا هم معتاد کرد. همیشه او از پدرم برای تهیه موادمخدر پول می گرفت، اما وقتی پدرم متوجه شد من معتاد شده ام، دیگر پولی برای مواد نداد. روز حادثه نیاز به موادمخدر داشتم به همین خاطر تعدادی از کبوترهای پدرم را فروختم و برای خودم و مادرم موادمخدر تهیه کردم. پدرم وقتی به خانه آمد و متوجه موضوع شد، با مادرم دعوا راه انداخت که باعث بدبختی ما اوست و باید اعتیادش را ترک کند. بر سر این موضوع با هم درگیر شدند و مادرم یک چوبدستی برداشت و با آن ضرباتی را بر سر پدرم وارد کرد. پدرم غرق در خون روی زمین افتاد و وقتی نبضش را گرفتیم متوجه مرگ او شدیم. جسد پدرم را طناب پیچ کرده و داخل چاه انداختیم. من ابتدا نمی خواستم با مادرم همکاری کنم اما او ادعا کرد اگر پلیس متوجه ماجرا شود، اعدامش می کنند. دلم به حال برادر 2 ساله ام سوخت. ما پدرمان را از دست داده بودیم و اگر مادرم اعدام می شد، کسی مراقب او نبود. به همین خاطر حتی قتل را ابتدا خودم به گردن گرفتم.

مادر علی وقتی در مقابل بازپرس قرار گرفت ادعای دیگری را مطرح کرد. او مدعی بود، قاتل علی است و او در قتل نقشی نداشته است.

زن 55 ساله مدعی شد؛ شوهرم چوپان بود و گاهی گوسفندان را برای چرا به اطراف روستا می برد و تا چند روز بازنمی گشت. شب حادثه وقتی فهمید علی کبوترها را فروخته با او درگیر شد. او همچنین مرا از خانه بیرون کرد. پس از ساعتی به خاطر سردی هوا و بارش برف به خانه بازگشتم. جسد همسرم غرق در خون در حیاط بود. علی ادعا کرد با چوب پدرش را کشته و من برای افشا نشدن راز جنایت تصمیم گرفتم جسد را داخل چاه بیندازم. بعد هم به همسایه ها گفتم همسرم به افغانستان رفته و اگر بستگان سراغ او را می گرفتند، ادعا می کردم گوسفندان را برای چرا برده است.

پس از اعتراف دو متهم به جنایت خاموش بازپرس جنایی دستور بازداشت 2 متهم را صادر کرد تا با تکمیل تحقیقات، قاتل شناسایی شود.

محمد غمخوار / تپش (ضمیمه چهارشنبه روزنامه جام جم)

اخبار